تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

انتظار

روز ششم سیکل رفتم مطب همه چی چک شد . اینبار یک دکتری که یه چیزی شبیه روسری روی سرش بودو مشخص بود که مسلمونه  سایز فولیکولها رو چک کرد نمیدونم چرا فوق العاده خشن سونو واژینال شدم . من که به تعداد موهای سرم سونو شده بودم اولین باری بود که اینطوری کسی منو سونو کرده بود . دکترهایی که قبلا منو اینجا سونو کردن همیشه با کلی ببخشید و معذرت میخوام و ممکنه درد داشته باشه منو آماده سونو میکردن ولی این بار این دکتر نه چیزی بهم گفت و نه عذرخواهی کرد  !خیلی صبوری کردم ولی بعد که از مطب اومدم بیرون پیش خودم گفتم چرا هیچی بهش نگفتم اینجا دیگه ایران نیست که هرطور هرکسی بخواد رفتار کنه و من هم هیچی نگم ! خلاصه بهم گفت فردا یعنی شنبه باز برم مطب ب...
22 آذر 1394

شروع دور دوم آی یو آی

دیروز روز دوم سیکل عادت ماهیانه به مطب مراجعه کردم باز هم مثل قبل یه دونه کیست کوچولو مهمون تخمدان سمت راست بود برای همین باز هم آزمایش خون دادم تا ببینن که میتونم این ماه آی یو آی شروع کنم یا اینکه این کیست مزاحمه. آزمایش خون انجام شد . پرستار بهم زنگ زد و گفت همه چی خوبه و از امشب میتونم آمپول  تزریق Puregon رو به مدت 5 روز انجام بدم با دوز 150 و 75 خیلی عجیب اینکه برای روز ششم سیکل بهم وقت داده تا سایز فولیکول ها رو بررسی کنن ! فکر کنم کلا اشتباه کرده چون دیروز ازم پرسید امروز روز4 سیکلته دیگه ولی من گفتم نه روز دومه ، شاید اشتباه فکر کرده که روز چهارمه ..خدا میدونه . نمیدونم من که از کار این دکترها و پرستارها سر در نیاوردم . ...
10 آذر 1394

برای مهسای عزیز !

هیچ وقت فکر نمیکردم زیر آسمون زیبای شهرم .. ساعتها دور از وطن ، یک همزبون خواننده حرفهام  باشه با درد و غمی در دل به وسعت درد و غم من .. با همون رنجها و سختیها و انتظار ها ؛ با همون امیدها و نا امیدشدنها .. با همون راه رفته و به در بسته رسیدن ها .. با همون اشکها و آه ها و حسرت ها ..با همون ........... دوست ندیده ام ، سالها غمم رو در دل پنهان کردم ، از نزدیکترین آدمهای زندگی ام ، از فرشته زندگی ام ، مادرم ، از خواهر های مهربونم ، از نزدیکترین دوستانم چون طاقت شنیدن دلسوزی هاشون ، نصیحت هاشون و یا گاهی سرزنش هاشون رو نداشتم . اوایل من و بودم و همسرم که از همه جزییات احساستم خبر داشت ، حالا اما فقط خودم هستم چون نمیخوام با نگرانی هام...
4 آذر 1394
1